جدول جو
جدول جو

معنی نیک کار - جستجوی لغت در جدول جو

نیک کار
فعّال، (دهار)، خوش کار، (ناظم الاطباء)، آنکه خوب کار کند، (فرهنگ فارسی معین)، کاری، پرکار، نیکوکار، (ناظم الاطباء)، نیکوکردار، مقابل بدکار، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نیک کار
آنکه خوب کار کند، نیکو کار نیکو کردار: مقابل بد کار بد کردار
تصویری از نیک کار
تصویر نیک کار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیک یار
تصویر نیک یار
(دخترانه)
دوست مشفق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
شخص درستکار و خوش رفتار و بخشنده
فرهنگ فارسی عمید
مشفق، موافق، صمیم، مونس، مشفق:
نوشتم یکی نامۀ دوست وار
که هم دوست بوده ست و هم نیک یار،
دقیقی،
چو سیماه برزین شنید این سخن
بدو گفت کای نیک یار کهن،
فردوسی،
رفیقی نیک یار از لشکری به
دلی آسان گذار از کشوری به،
فخرالدین اسعد
لغت نامه دهخدا
کسی که با نیل رنگ می کند، (ناظم الاطباء)، نیلگر
لغت نامه دهخدا
خوب کار کردن، (فرهنگ فارسی معین)، پرکاری، نیکوکاری، نیکوکرداری، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مزدور، (رشیدی) (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا)، رجوع به نیم کاره و نیم کاری شود:
تو صاحب کار جبرئیلی
بدگوی تو نیم کار شیطان،
خاقانی،
، شاگرد، (یادداشت مؤلف)، صنعتگری را گویند که به دست افزار دیگران کار کند و از آنچه اجرت یابد به مالک دست افزار حصه دهد، (غیاث اللغات)، مناصفه کار، مضارب، (یادداشت مؤلف)، مزارع، (یادداشت مؤلف)، زارعی که به موجب عقد مزارعه نیمی از محصول دیم را می گیرد، (فرهنگ فارسی معین)، نیم کاره، هرچیز ناقص و ناتمام، (آنندراج)، کاری که نصفی یا برخی از آن را انجام داده اند، رجوع به نیم کاره شود، فرسوده شده، کارکرده، (ناظم الاطباء)،
- نیم کار گذاشتن، ناتمام رها کردن، به آخر نرساندن:
ز عجزقدرت کارش تمام صورت بست
مصوری که شبیه تو نیم کار گذاشت،
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکو کار
تصویر نیکو کار
آنکه خوب کار کند، نیکو کار نیکو کردار: مقابل بد کار بد کردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم کار
تصویر نیم کار
کاری که نصف آن را انجام داده باشند، مزدور کارگر: (خوش بود جان و جان من خوشتر خاصه چون هست نیم کار است) (کمال اسماعیل. دیوان. چا. هند. 189)، زارعی که بموجب عقد مزارعه نیمی از شاگرد محصول زمین دیم را میگیرد، شاگرد، هر چیز ناتمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک کاری
تصویر نیک کاری
خوب کار کردن، نیکو کاری نیکو کرداری مقابل بد کاری بد کرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
محسن، صالح، مفضل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
المتبرّع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
Benevolent, Philanthropist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
bienveillant, philanthrope
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
welwillend, filantroop
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
טוב לב , פִּילוֹנתרוֹפּ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
benevolente, filantropo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
benevolente, filántropo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
życzliwy, filantrop
دیکشنری فارسی به لهستانی
بانی خیر، نیکوکار، با فضیلت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
نیکوکار , نیکوکار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
กรุณา , ผู้ใจบุญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
dermawan, filantropi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
慈悲深い , 慈善家
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
wohlwollend, Philanthrop
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
仁慈的 , 慈善家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
mwenye huruma, mfadhili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
자비로운 , 박애주의자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
доброжелательный , филантроп
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
দয়ালু , সমাজসেবক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
दयालु , परोपकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
benevolo, filantropo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
благодійний , філантроп
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیکوکار
تصویر نیکوکار
hayırsever
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی